Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-05-03@22:27:48 GMT

سریال بانوی سردار، چالش تخیل و تاریخ

تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۰۸۸۰۵۴

سریال بانوی سردار، چالش تخیل و تاریخ

آفتاب‌‌نیوز :

غفار پوربختیار*- اخیراً شاهد پخش مینی سریالی ۱۲ قسمتی در ژانر تاریخی تحت عنوان بانوی سردار از شبکه سوم رسانه ملی بوده‌ایم که به بخش‌هایی از ابعاد و زوایای شخصیت، زندگی و مبارزات بی‌بی مریم بختیاری می‌پردازد. این امر، نگارنده را بر آن داشت تا نقد و تحلیلی تنها از منظر تاریخی نسبت به این سریال در معرض نگاه خوانندگان عزیز قرار دهم و نقد و تحلیل از جنبه‌های دیگر را به کارشناسان فن واگذار نمایم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ابتدای سخن بر خود لازم می‌دانم تا از همه مسئولان رسانه ملی، مسئولان شبکه استانی جهان بین (استان چهارمحال و بختیاری) و کلیه عوامل سریال که خیلی زحمت کشیده‌اند، تشکر و قدردانی داشته باشم. بدون شک هدف این عزیزان معرفی کامل و جامعی از سردار مریم بختیاری به مردم عزیز کشورمان بوده است.انصافا در روزگاری که اجازه داده نمی شود نام بی بی مریم یا یکی دیگر از رجال و شخصیت های تاریخ ساز بختیاری بر تابلوی خیابان‌ها و یا میادین نه تنها مرکز کشور بلکه مرکز استان چهارمحال و بختیاری نقش ببندد، این حرکت سیمای جمهوری اسلامی ایران درخور ستایش و تقدیر است و بختیاری ها را به عنوان خادمان مُلک و ملت نسبت به آینده امیدوار می سازد.

سریال بانوی سردار یک درام تاریخی می باشد که روایت داستان حول محور یک شخصیت واقعی و نه تخیلی به نام سردار مریم بختیاری می چرخد و تلاش می شود تا زوایای زندگی، افکار و اقدامات وی به تصویر کشیده شود اما کارگردان و سایر عوامل آن به دلایلی چند و علی رغم کوشش بسیار نتوانستند بخوبی از عهده این مهم برآیند.

شخصیت یا کاراکتر قهرمان داستان یکی از بی بی های برجسته و اثرگذار نه‌ تنها در ایل بختیاری بلکه در کشور پهناور ایران بوده است که در روزگار خود و به ویژه در کشاکش سهمگین جنگ جهانی اول به دفاع از میهن و مبارزه با اشغالگران بیگانه پرداخته و بدین خاطر به لقب "سردار مریم"اشتهار یافته است. مجموعه صفات و ویژگی‌های سردار مریم بخصوص روحیه شجاعت و سلحشوری، میهن‌پرستی، ظلم و استبداد ستیزی، آزادی طلبی، عدالتخواهی و قانون گرایی و ...(که از حق نگذریم سریال به بعضی از این شاخص ها خوب پرداخته است) موجباتی را فراهم آورد تا این بانوی پولادین اراده، حداقل در باور عموم بختیاری ها به عنوان چهره ای کاریزماتیک تلقی گردد، بویژه آنکه بختیاری ها به عنوان یکی از اقوام و ایلات کهن و با ریشه ای دیرپای در تاریخ این سرزمین، همیشه از حس نوستالژیک خاصی نسبت به تاریخ و شخصیت‌های تاریخی شان برخوردار بوده و پذیرش هرگونه خدشه ای نسبت به این شخصیت ها و اسطوره ها برایشان دشوار بوده است.شاهد مثال این موضوع، نوع برخورد و واکنش شان نسبت به توهینی که در سریال تاریخی سرزمین کهن نسبت به سردار اسعد بختیاری صورت گرفت، می‌باشد. بختیاری ها نیز همانند عموم ایرانیان علاقه زیادی به تاریخ و فیلم های تاریخی دارند زیرا که آنان شکوه و عظمت از دست رفته خود در گذشته را در همین فیلم های تاریخی بازآفرینی می کنند.

از سوی دیگر لازمه ی تولید و انتشار هرگونه روایت تاریخی از مقاله و کتاب گرفته تا داستان، فیلم و سریال، در وهله اول گردآوری اطلاعات کافی و وافی هم به‌صورت کتابخانه‌ای و هم میدانی از حوادث، شخصیت ها و فضای تاریخی مدنظر می باشد.اما درخصوص یک فیلم یا سریال تاریخی، پر واضح است که یک فیلمنامه نویس یا کارگردان با داشتن اطلاعات و داده های تاریخی معتبر، بهتر می تواند در کنار پردازش بجا و مناسب هنری و فنی، اثری فاخر و ماندگار را در معرض چشم مخاطب قرار دهد.

کارگردان سریال بانوی سردار که ظاهراً این اثر نخستین کار تاریخی او می باشد، متاسفانه علی رغم کوشش فراوان نتوانسته است به طور کامل از پس این مهم برآید. زیرا نه تجربه این کار را داشته و نه حاضر گردیده است از صاحبان علم و فن تاریخ و به ویژه در این مورد خاص از کارشناسان تاریخ بختیاری کمک بگیرد. همین امر باعث گردیده تا اشتباهاتی اساسی در اغلب سکانس های این سریال ذهن و دل بیننده بویژه بیننده ی بختیاری تبار را نگران و آزرده کند. از این نکته فروگذار نکنیم که این سریال در معرفی این بانوی بختیاری به هم وطنان غیر بختیاری مان مفید و اثر گذار بوده و واکنش مثبت آنانی که تاکنون شناخت چندانی از سردار مریم نداشته اند را فراهم آورده است.

در این سریال کارگردان تلاش کرده تا برای حفظ هردو مخاطب خاص و عام، تلفیقی هم از واقعیت ها و فاکت های تاریخی و هم از تخیل و داستان پردازی به وجود آورد تا با درآمیختن آنها علاوه بر کشش بیننده به سمت کاراکتر تاریخی بی بی مریم، با افزودن چاشنی خیال پردازی بر جذابیت سریال بیفزاید. به عبارتی این سریال، سریالی متشکل از دوگانه ی واقعیت تاریخی و تخیل است اما شوربختانه باید گفت که در این سریال، این واقعیت های تاریخی است که فدای تخیّل و داستان‌پردازی گردیده است. در این اثر بعضی از کاراکترهای سریال همچون "بایار" مصداق و مابه ازای تاریخی ندارند. فیلمنامه نویس و کارگردان در خیلی از سکانس ها و از جمله در داستان تخیلی بایار، تلاش کرده اند تا دوز دراماتیک سریال را بالا ببرند و کاملا از تاریخ و واقع گرایی فاصله بگیرند.

ابهامات و آشفتگی های کرونولوژیک:

یکی از نقاط ضعف این سریال ابهامات و آشفتگی‌های کرونولوژیک آن می باشد. مسئله‌ی پردازش دقیق و یا حداقل تقریبی زمان حوادث و وقایع در درام‌های تاریخی اهمیت زیادی دارد و ضرورت دارد تا فیلمنامه‌نویس و کارگردان توجه دقیقی به این نکته معطوف بدارند. در سریال بانوی سردار تاریخ دقیق و یا حتی تقریبی حوادث داستان مشخص نیست و مخاطب عام اصلاً متوجه نمی شود که داستان مربوط به کدام بازه زمانی است و احتمالاً فقط اهل تاریخ پی می برند که حوادث سریال مربوط به زمان جنگ جهانی اول است. ترتیب و توالی تاریخی حوادث سریال رعایت نشده و با یکدیگر همخوانی و هماهنگی ندارند و آشفتگی و تناقضات بسیاری از این نظر وجود دارد که این امر نتیجه عدم شناخت فیلمنامه‌نویس از تقدم و تاخر حوادث تاریخی روزگار بی بی مریم و در حقیقت نتیجه مطالعه اندک او و کارگردان در زمینه بستر و فضای تاریخی سریال می باشد. فراموش نکنیم که حتی در سریال تاریخی اخیراً پخش شده "بانوی عمارت"(به نظر می رسد که نام بانوی سردار از نام همین بانوی‌عمارت عاریه و اقتباس گردیده و البته وجوه مشترکی بین دو سریال دیده می شود) که اغلب کاراکترهای آن تخیلی و غیر واقعی هستند، نیز زمان حوادث و ترتیب و توالی آنها کاملاً واضح و مشخص بوده و رعایت شده است. اما متاسفانه سریال بانوی سردار از این شاخصه‌ی خوب محروم است و بیننده اش دچار سردرگمی می‌شود که این حوادث در چه ماه، سال و یا دهه ای رخ داده‌اند.

این سریال از آشفتگی های تاریخی و کرونولوژیک بسیاری رنج می برد و از این نظر اصولاً سریالی هارمونیک و دارای توالی و ترتیب نیست. مثلاً در زمان جنگ جهانی اول (حوادث مربوط به سریال) ظل السلطان دیگر پیر و فرتوت شده و در بستر مرگ آرمیده بود نه اینکه در اصفهان بر تخت حکومت تکیه زده و مرتب برای شکست بی‌ بی مریم نقشه می کشید و نیرو اعزام می کرد. اصولا نبردهای بی بی مریم و قوای ظل السلطان واقعیت تاریخی ندارد و از نظر تطابق تاریخی، این دو با یکدیگر همخوانی چندانی ندارند. یا این که در طی جنگ جهانی اول،بی بی مریم با قوای روس تزاری مبارزه می‌کرد.او مخالف حضور انگلیسی ها در ایران بود اما با قوای انگلیسی جنگ خاصی نداشت اما در این سریال واقعیت تاریخی معکوس گردیده است. به نظر می‌رسد که این مسئله تابعی از دیپلماسی معاصر کشورمان می باشد. یا مثلاً در این سریال علیمردان یا همان شیرعلیمردان خان (اسطوره مقاومت بختیاری ها ) پسر بی بی مریم، بزرگتر از دیگر برادرش محمدعلی نشان داده شده است در حالیکه مطابق منابع و شواهد متقن تاریخی ، محمدعلی خان چند سال از علیمردان خان بزرگ تر بوده است.

در این سریال بعضی خلاءها یا سکوت های تاریخی وجود دارد که ای کاش از دید فیلمنامه نویس مغفول نمی ماند. یعنی اندیشه ها و افکار بی بی مریم که اتفاقاً برجستگی و وسعت فکر و نظر او را نشان می دهد و نماد شخصیت اوست و بی بی در خاطرات خودنگاشت خویش به تفصیل به آنها پرداخته است مسکوت مانده است همچون: دفاع بی بی مریم از حقوق زنان و رفع تبعیض میان زن و مرد، انتقاد شدید او از استبداد قجری و تمجید و ستایش اش از مشروطیت، آزادی، قانون‌گرایی و علاقه به آبادانی، توسعه و پیشرفت کشور و سرزمین بختیاری.

ناهمخوانی های گویشی:

گویش این سریال، گویشی است غیر بومی و به جز یکی دو سکانس معدود آن هم به طور ناصحیح هیچ قرابتی با گویش بختیاری ها ندارد. گویش مسلط در این سریال همان زبان محاوره ی اهالی پایتخت می‌باشد. به عنوان یک درام تاریخی لازم بود تا بازیگران آن، گویشی مطابق با مکان جغرافیایی در استان(سرزمین بختیاری) و یا حداقل در تطابق با گویش ایرانیان در یکصد سال پیش داشته باشند.

ناهمخوانی های پوششی:

پوشش بازیگران سریال هم هیچ تناسب و قرابتی با پوشش بختیاری ها آن هم در یک صد سال پیش ندارد. اگرچه در بعضی سکانس‌ها مردان بختیاری با پوشش مشهور خود به نام "چوقا" درون قاب تصویر دیده می شوند اما کارگردان غافل از این نکته بوده است که در یک صد سال پیش بختیاری ها نه از چوقا بلکه از " شال و قبا " استفاده می کردند و چوقا که لباس آیینی بختیاری ها بود پس از صدها سال مهجوری دوباره از آغاز سلطنت رضا شاه در میان این ایل رایج شده است.

پوشش بازیگر نقش بی بی مریم، صرفنظر از تغییرات متناقض و متضاد پی در پی، در خیلی از سکانس ها چندان شبیه البسه زنان بختیاری نیست. روسری یا سربند او بیشتر شبیه کُلوته ی زنان منطقه لرستان می باشد. لباس سراسر سفید او در سکانس تیر خوردنش توسط "بایار" هیچ همخوانی با لباس زنان بختیاری ندارد. پوشش اغلب نابازیگران در تمامی سریال هیچ شباهتی با پوشش بختیاری ها در یکصد سال گذشته ندارد و بیشتر شبیه پوشش بازیگران سریال های "بانوی عمارت" و "روزی روزگاری" می باشد و بویژه پای پیچی که مردان بازیگر بسته اند آنها را همانند مردان مناطق شمالی کشور جلوه می دهد.از کارگردانی که تجربه و تخصص در طراحی لباس را در سوابق کاری خود نهفته دارد انتظار می رفت تا دقت و حوصله بیشتری در زمینه ی پوشش بازیگران این سریال داشته باشد.

واژگان و القاب غیر مرسوم و نام مصطلح:

یکی دیگر از نقاط ضعف این سریال استفاده از واژگان نامانوس و غیر مصطلح به ویژه در صد سال گذشته می باشد. واژه ی "خان"، واژه ای مخصوص بوده و جایگاهی رفیع در هیرارشی نظام ارباب رعیتی یا نیمه فئودالی گذشته ایران داشته است.این لقب برای افراد خاصی بکار می رفت که مقتضیات و شرایط آن جایگاه را داشته باشند نه همه افراد. اما در این سریال می بینیم که واژه و لقب خان ورد زبان همه است. اغلب افراد به یکدیگر خان می گویند، حتی افراد فرودستی چون نوکر و نعلبند را خان خطاب می کنند؛ مثلاً خسرو خان، ایوب خان، اسفندیار خان و...بنابراین در این سریال رعایا به بوته نسیان سپرده شده اند زیرا همه خان هستند!!

فراتر از این که در این سریال به همه مردان خان می گویند؛ شگفتا که برای اولین بار در تاریخ بختیاری می بینیم زنی را نیز خان یا "خان بی بی" خطاب می کنند. حتی اگر که این زن، زنی برجسته به نام بی بی مریم باشد باز هم آیا با توجه به نظام گفتمانی مردسالارانه در جامعه بختیاری آن هم در یکصد سال قبل، ابداع این واژه و لقب برای یک زن بختیاری موجبات تعجب را فراهم نمی آورد ؟ در کدام منبع تاریخی به این تناقض تاریخی اشاره شده و بختیاری ها در قرن گذشته، یک زن حتی یک بی بی برجسته و بزرگ را خان لقب داده بودند؟در این سریال از این موارد پارادوکسیکال تاریخی فراوان است.

در مورد واژه و لقب "بی بی" نیز با چنین مشکلی مواجه هستیم و می بینیم کاراکتر بی بی مریم و یا کاراکتر بی بی فاطمه مادر بی بی مریم، به صورت خودخوانده ، به طور مکرر خودشان را "بی بی" نام می‌نهند و خطاب می‌کنند ،که در یک قرن پیش با توجه به رعایت شدید آداب و احترام، مرسوم و معمول نبوده که بانویی بختیاری خودش را بی بی خطاب کند.

در یکی دو سکانس، در ذکر نام و لقب شاهزاده ظل السلطان او را تحت عنوان "اعلیحضرت" می نامند که این نیز صحت ندارد و در آن روزگار شاهزادگان را حضرت والا می نامیدند و لقب اعلیحضرت فقط مخصوص پادشاهان بوده است.همینطور بکار بردن واژه یا لقب "والی"برای کدخدایان انتصابی بی بی مریم نیز نامناسب است زیرا در یکصد سال پیش استفاده ازلقب والی برای کدخدایان مصطلح نبود و معمولا حاکمان ایالات و ولایات را والی می نامیدند.

تمرکز بر روی قهرمان داستان:

اگرچه یکی از ویژگی های مثبت این سریال تمرکز بر روی کاراکتر قهرمان داستان و پسرش علیمردان‌خان می باشد اما از این نکته غافل نشویم که تمرکز بیش از حد بر روی این دو نفر و تبدیل آن دو به متن، سایر کنشگران و شخصیت های همزمان بختیاری را به حاشیه برده است تا حدی که توجه بیننده به شخصیت های مهم دیگر جلب نمی‌شود و تصور می‌کند که سرزمین بختیاری در آن روزگار تهی از رجال و چهره ها بوده است . در حالی که در روزگار زندگانی سردار مریم، رجال و کنشگران تاریخ‌ساز و اثرگذار بختیاری -چه مرد و چه زن- همچون سردار اسعد؛ سردار جنگ، سردار معظم، بی بی صاحب جان، بی بی ماه بگم، بی بی کوکب بانوی بختیاری که مصدق و دهخدا را پناه داد، وجود داشته اند که هرکدام منشاء اثرات و خدمات بسیاری به جامعه ایران و بختیاری بوده اند. علی قلی خان سردار اسعد برادر بزرگتر بی بی مریم ؛ رجل مشروطه‌خواه، روشن ضمیر، نویسنده، مترجم ، وزیر و سیاستمدار بزرگی که آزادی و مشروطیت را از چنگ استبداد محمدعلی شاه نجات داد و بی بی مریم در صفحه به صفحه خاطرات خود وی را آموزگار و راهنمای خود می داند یکی از همین شخصیت هاست که در تراز ملی و بین المللی قرار دارد اما دریغ از به تصویر کشیدن وی حتی برای یک لحظه در این سریال. از خود می پرسم نکند فیلمنامه نویس و کارگردان، کتاب خاطرات خودنگاشت سردار مریم را هرگز ندیده و نخوانده اند!! اتفاقا یکی از ایرادات اساسی سریال در همین نکته است که فیلم نامه نویس و کارگردان نتوانسته اند علاوه بر پرداختن به زندگی بی بی مریم و علی مردان خان، اطلاعاتی هرچند نسبی ازفضای پیرامونی سریال همچون المان ها و نمادها ،فرهنگ و آداب و رسوم و هنر،تاریخ و شخصیت های تاریخی ایل بختیاری وخیلی موارد دیگر را به ببیننده منعکس کرده و موجبات معرفی و آشنایی او را با این شاخصه ها فراهم آورد.

سخن آخر اینکه این سریال تاریخی دارای نقاط قوت و ضعف متعددی است و اگرچه نقاط ضعف آن بر نقاط قوت اش می‌چربد اما همین که برای اولین بار سردار مریم بختیاری در قاب تصویر رسانه ملی آن هم از یک شبکه‌ ی پربیننده به ایرانیان معرفی گردیده است، جای تقدیر دارد و از اصحاب رسانه ملی سپاسگزاری می شود. امید است که درتولید فیلم ها و سریال های تاریخی دیگر و بخصوص ساخت سریال علی مردان خان بختیاری فرزند حماسه ساز بی بی مریم، دقت و کوشش بیشتری به عمل آید و اثر بهتری خلق گردد.

*استادیار دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران

منبع: آفتاب

کلیدواژه: سریال بانوی سردار بی بی مریم بختیاری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۰۸۸۰۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رمزگشایی ناقص از یک ملاقات تاریخ ساز

در تاریخ هر فرهنگی، فهرستی از افراد شاخص را می توان ردیف کرد که در حافظه قومی و هویت جمعی آن ملت ریشه دارند. نزدیک شدن به این مشاهیر، و تلاش برای عرضه روایتی دراماتیک و نمایشی از آنها کاری بسیار پرمخاطره و پرمسئولیت است.

به گزارش ایسنا، نورنیوز در گزارشی از «مست عشق»، فیلم محبوب این روزهای سینما نوشت:  از دشوارترین کارها در عرصه هنر، تبدیل زندگی و شخصیت چهره‌های محبوب، مرجع و خاطره ساز تاریخی به آثار و تولیدات نمایشی است. رفتن سراغ تولیداتی از این جنس،‌ راه رفتن بر لبه تیغ است؛ می تواند به راحتی در ورطه ابتذال یا اغراق بغلتد و سیمای تاریخی آن شخصیت را مخدوش کند. در تاریخ هر فرهنگی، فهرستی از افراد شاخص را می توان ردیف کرد که در حافظه قومی و هویت جمعی آن ملت ریشه دارند. نزدیک شدن به‌این مشاهیر، و تلاش برای عرضه روایتی دراماتیک و نمایشی از آنها کاری بسیار پرمخاطره و پرمسئولیت است. هنرمندان اندکی هستند که به چنین کار خطیر و مسولانه‌ای تن بدهند؛‌ و هنرمندان اندک تر و کم شمارتری هستند که‌این خطرپذیری را با خلاقیت و نوآوری همراه کنند، به نحوی که نه درخشش سیمای آن مشاهیر مخدوش شود و نه ذهنیت جمعی مردم از آن افراد شاخص لطمه ببیند. برای فرهنگ ایران،‌ مولانا جلال الدین بلخی از این افرا است. به‌این اعتبار،‌ انتخاب او به عنوان سوژه اثر هنری،‌ انتخابی خطیر و دشوار است.

از سوی دیگر،‌همیشه هنرمندانی وجود داشته اند که توان و تخصص و تمایل حرفه‌ای شان،‌ بازسازی هنری رخدادها یا چهره‌های تاریخی است. برای این هنرمندان، تاریخ چیزی به سرآمده و به پایان رسیده نیست بلکه می توان سراغش رفت و با قرائتی امروزین، آن را بازسازی و بازآفرینی کرد. حسن فتحی، به عنوان فیلمسازی ایرانی از کسانی است که به چنین بازسازی های تاریخی – هنری علاقه‌ای ویژه و خاص دارد. در کارنامه هنری او، نگاه به اشخاص، رخدادها و جریان های تاریخی، جایگاهی ویژه دارد. او در «شب دهم» روایتی دراماتیک از واقعه عاشورا به دست می دهد و با استفاده از نشانه‌ها و استعاره‌های  ایرانی،‌ درکی نوستالژیک و ملی از یک رخداد تاریخی و دینی عرضه می کند. در سریال مدار صفر درجه از تاریخ معاصر ایران، روایتی ملی می سازد و با بهره گیری درست از مولفه‌های رمانتیک، نمایشی اثرگذار و مخاطب پسند و باورپذیر از مبارزات استقلال طلبانه مردم ایران عرضه می کند. «پهلوانان هرگز نمی میرند»، «جیران»، «میوه ممنوعه» نیز همگی در این نکته مشترکند که فیلمساز، عناصر تاریخی و هویتی را در ساختاری رمانتیک و حرفه‌ای بازسازی و بازآفرینی می کند.

مست عشق،‌  جدیدترین ساخته سینمایی حسن فتحی، روی همین خط سیر هنری و براساس همین بنیان نظری ساخته شده است. او در این اثر سینمایی، سراغ مولانا ، یا به تعبیر درست تر سراغ توصیف رابطه مولانا و شمس در خلال سال های ۶۴۲ تا ۶۴۵ هجری قمری می رود. این ۳ سال، به اعتبار آنکهکی از مرموزترین و جذاب ترین ملاقات های تاریخی در آن رخ داده و نتایجی بی نهایت شگفت در پی داشته از مهم ترین مقاطع در تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران به حساب می آید.

 مردم ایران، به درجات مختلف از دیدار معمایی و تاریخ ساز این دو شخصیت عظیم کمابیش خبر دارند و از اهمیت و تعیین کنندگی اش مطلع اند. حتی کسانی که تاکنون آثار منثور و منظوم مولانا و شمس را نخوانده اند از این دیدار مرموز و از این مقطع ۳ ساله زندگی مولانا چیزهایی شنیده اند. فیلم حسن فتحی، همین برش کوتاه را از زندگی مولانا و شمس برمی گزیند و با پرداختی رمانتیک و دراماتیک، آن را به اثری دیدنی تبدیل می کند. مست عشق به اعتبار اینکه موضوعی تا این اندازه مخاطب پسند و کنجکاوی برانگیز را دستمایه تولید قرار داده اثری جسورانه و هوشمندانه است.

اما این همه ماجرا نیست. فتحی ترجیح داده کار را در اقلیم سینمایی ترکیه تولید کند و در رده آثار مشترک سینمایی تعریف کند. لوکیشن های بومی قونیه به همراه ظرفیت های فنی و هنری سینمای ترکیه در بازآفرینی تاریخ دوره سلجوقی ، امکان های زیادی در اختیار فیلمساز قرار داده تا ساختاری باورپذیر و دیدنی به فیلمش بدهد. این نکته تا آنجاست که طبق نظر برخی از منتقدان، ‌قدرت بازیگری بازیگران ترکیه‌ای مست عشق به مراتب از سطح هنرنمایی بازیگران ایرانی این فیلم، بالاتر به نظر می رسد.

مهم ترین نکته در مست عشق، غیر از این موارد فنی، نحوه بازنمایی ملاقات تاریخی شمس و مولاناست. دیدار این دو چهره ماندگار فرهنگی ایران، آنقدر مهم و اثرگذار بوده است که در تمام تاریخ بشریت، شاید نمونه‌هایی به تعداد انگشتان یک دست داشته باشد. این ملاقات ، عالی ترین مصداق و نمونه از یک دیدار کیمیاگرانه و تحول بخش دانسته شده، به نحوی که از یک فقیه و دانشمند معمول و متعارف،‌ عارف و شاعری حکیم و شوریده ساخت و او را در فهرست مفاخر تاریخ بشری جای داد. سئوال این است که آیا «مست عشق» توانسته است چنین دیدار ناب و بی مانندی را به خوبی بازنمایی کند؟ آیا عظمت و ابهت مولانا و شمس، و نیز اهمیت ملاقات بی بدیل این دو سیمای تابناک، در این اثر بازتابی شایسته یافته است؟

 به نظر می رسد فتحی در این مقصود،‌ با تمام خلاقیت ها و نازک اندیشی هایش، آنگونه که انتظار می رفت توفیق نداشته است. دیدار این دو شخصیت تاریخ ساز،چیزی بیش از یک ملاقات، ‌ولو ملاقات مهم، از آب درنیامده است، و نشانی از یک دیدار یکّه و بی بدیل در آن نیست. برخورد شمس و مولانا، داستان طلاشدن مس در یک فرایند مرموز انسانی است. بیننده انتظار دارد چنین تحولی را ملموس تر از اینکه هست در فیلم ببیند. مخاطب، آنچه از گفت و گوی این دو چهره در خلوت می بیند مباحثاتی است که هر روز در مجامع و محافل علمی سنتی و مدرن جریان دارد. هرروز صدها حلقه از این نشست های علمی میان دانشمندان شکل می گرفته اما هیچ کدام به نتیجه‌ای منتج نشد که دیدار شمس و مولانا منتج شد. کم نیستند مولوی پژوهانی که معتقدند جنس این دیدار،‌اساسا از جنس مواجهات علمی و مدرسی نبوده و آنِ دیگری داشته است. به تصویر کشیدن باورپذیر این دگردیسی،‌ ناکامی بزرگ حسن فتحی در مست عشق است.

این نقیصه را بازی انتقادبرانگیز شهاب حسینی (در نقش شمس)‌ و پارسا پیروزفر (در نقش مولانا) دوچندان کرده است. نه مولانای قبل از دیدار با شمس،‌ خوب از آب درآمده است و نه مولانای بعد از دیدار. فرق پیروزفر قبل از ملاقات با شهاب حسینی و بعد از ملاقات با او چندان زیاد نیست. نه مولانای فقیه و دانشمند،‌ به درستی در فیلم بازنمایی شده و نه مولانای شوریده و شاعر. از سوی دیگر، تصویری که شهاب حسینی از شمس عرضه می کند تصویری نامنسجم و پریشان است. بخشی از این شخصیت پردازی های ضعیف،‌ به خاطر ضعف فیلمنامه فتحی - توحیدی است و بخش مهم دیگری از آن، به خاطر ناکامی حسینی – پیروزفر در ایفای نقش.

علاوه بر این،‌ زبان انتخابی نویسندگان فیلمنامه نیز زبانی هویت دار و استخوان دار نیست. گاهی به زبان امروزین نزدیک است و گاهی به شدت کهن و باستانی می شود و در مجموع، از ساخت زبانی مستحکم و اثرگذاری که فتحی در شب دهم، میوه ممنوعه و سایر آثارش به استخدام گرفته بود در مست عشق خبری نیست.

البته فیلمساز در استفاده از سبک روایی «تداعی در تداعی» به خوبی عمل کرده و احتمالا با الهام گیری از روش کار خود مولانا در روایت گری مثنوی، جابجایی های جالب و جذاب زمانی را در فیلم گنجانده که کشش اثر را برای مخاطب بیشتر می کند. علاوه بر این، پیوند دادن خشونت و عشق در نمونه سردار سلجوقی و مریم، دختر مسیحی، به خوبی در خدمت خط روایی داستان است و جذابیت از دست رفته دیدار مولانا و شمس را تاحدی جبران می کند. شروع فیلم با صحنه‌هایی خوش ساخت از جنگ های خونبار مغولی است. این آغاز شکوهمند، ضرباهنگ فیلم را بالا می برد و بیننده را از همان ابتدا در برابر یک اثر خوش ساخت منتظر می گذارد. موسیقی روان فیلم هم تماشاگر را در فضایی صوفیانه و شرقی قرار می دهد و در پایان اثر، صدای لطیف علیرضا قربانی،‌ خاطره فیلم را در ذهن هر مخاطبی ماندگار می کند. به‌این ترتیب ، «مست عشق» با یک شروع غافلگیرانه و یک پایان شکوهمند،‌ در خیال بیننده جای می گیرد.

 «مست عشق» به رغم تمام فراز و فرودهایش اثری دیدنی و توصیه کردنی است. این اثر شریف، مسیری تازه را در سینمای ایران باز می کند و می تواند حلقه مهمی برای زنجیره آثاری باشد که فیلمسازان جوان و خلاق ایرانی با الهام گیری از آن، رخدادها و شخصیت های تاریخی را دراماتیک و دیدنی کنند.  

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • واکنش نشریۀ 29 ساله به حذف سریال «حشاشین» از شبکۀ نمایش خانگی/ علاقه ایرانیان به داستان حسن صباح تاریخی است؛ نسازی، می‌سازند(+ جلد)
  • ویترین تسنیم شماره ۶۵۸ / این کوروش افسانه است!
  • چالش کمبود معلم در چهارمحال و بختیاری رفع شد
  • تعیین تکلیف اردوگاه دانش‌آموزی شهید چمران پس از ۱۸ سال
  • برپایی نمایشگاه خوشنویسی در شهرکرد
  • ۱۳ میلیون دلار برای القای تاریخچه ترور و کشتار به ایران و مذهب شیعه | جعل تاریخ در سریال حشاشین
  • میزگرد نگاهی به هشت چالش تاریخی؛ پروژه کوروش درخدمت اسرائیل؟
  • علت ممنوعیت سریال مصری حشاشین؛ تحریف تاریخ ایران
  • رمزگشایی ناقص از یک ملاقات تاریخ ساز
  • شرافتی: رانندگی مینی‌بوس در «نون‌خ۵» برای من چالش‌برانگیز بود